معاشقه سنگ
نوشته شده توسط : cloobirancell

خرید شارژ ایرانسل

خرید شارژ ایرانسل

خرید شارژ ایرانسل

رهگذر، کنار رود نشست. به سنگ درون آب خیره شد. دستش را دراز کرد. سنگ را لمس و گفت: «سال‌ها پیش که تو را دیدم سرکش و برنده بودی، اما امروز نرم و لطیف شده‌ای، بر تو چه گذشته؟»

سنگ پس از اندکی فکر، پاسخ داد: «هر سال با آمدن بهار، رود خروشان‌تر و موج‌هایش سنگین‌تر می‌شود. من نیز که سال‌هاست به رود دل بسته‌ام! هر بار در آغوش‌اش غوطه‌ور می‌شوم. شاید مرا به آرزوی دیرینه‌ام برساند و تا دریا با خود ببرد. اما رود خروشان! تنها مرا می‌شوید و جسمم را صیقل می‌دهد و روحم را در امتداد رود پراکنده می‌سازد.»
رهگذر پس از شنیدن شکوه سنگ، او را از داخل رود بیرون آورد و با خود به دریا برد.
حسین علائی نژاد – از کتاب "تو برای گرو گذاشتن چه داری؟" نشر سبزان

خرید شارژ ایرانسل

 

خرید شارژ ایرانسل

خرید شارژ ایرانسل





:: بازدید از این مطلب : 191
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 تير 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: